شعر ۳۹۶
از مسجد و محراب سراغ تو گرفتم
از واعظ و شیخ وصف جمال توگرفتم
گفتند صحف هشته و پیمانه گرفتی
از مجلس وعظ آنچه بگفتند نگرفتی
۰گفتی سخن از می به میخانه خوش آید
از مجلس وعظ آه و ناله به در آید آن پرده نشین داد فغان از بر واعظ
آن چیز که او وعده دهد میکده آید
?????????
دوست دارم استاد ???
????بسیاااررر عالی استادعزیزم
به نگاه آشنایت ، بخدا نیاز دارم
چه کنم که امشب از تو تب عشق و ناز دارم
فوران اشتیاق و من و لکنت صبوری
بخدا که بر نگاهت تب حرص و آز دارم
من و پرده های تار و تو و سوز زخمه هایم
سخنی که با تو امشب به زبان ساز دارم
تو مسیر قبله هستی که صفای کعبه داری
صنما بسوی کویت ، همه شب ، نماز دارم
نه قلم تواند از من ، اثری بجا گذارد
غزلی نگفته ام من ، که سر دراز دارد ?
?➡️ اهو