شعر  ۳۴۹

جلوه سیمای مرجان مست و مدهوشم کند
شورومستی درنگاهش سحرو جادویم کند

در وفا  و  عشق  چون لیلی وفاداری کند
همچو  شیرین بهر عاشق جان فشانیها کند

3 Comments

  1. اینهمه سیب نچین حضرت ِ خاتون ِ شگفت!
    نقش ِ تکراری ِ حوا شدنت کافی نیست؟

    هر که یکبار تو را دیده شده مجنونت
    رحم کن بانو ! لیلا شدنت کافی نیست؟

    گفته بودند پریناز، نگفتند اینقدر
    مایه ی ِ رشک ِ پری ها شدنت کافی نیست؟

    آی پروانه ترین پیرهن ابریشم ِ رقص!
    دشت تا دشت شکوفا شدنت کافی نیست؟

    دست بردار از این دلبری ات یعنی چه
    هر طرف ورد ِ زبانها شدنت کافی نیست؟

    من که هر ثانیه ای بی تو برایم قرنی ست
    در دلی تنگ چنین جا شدنت کافی نیست؟ ‎‌‌‌‎‎‌‎‌‌‌ ?➡️ اهو ‌‌ ‌‌?❤️

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *