شعر ۳۵۰

آورده اند:

قلبها آباد بود ، کینه و غمها بدست باد بود .
کاش می شد ،  کاشهای زندگی
کم شوند پشت نقاب زندگی .

آورده ام :

کاش می شد  قلبتان دریا بودی

ناگواریها  در  آن پنهان  بودی

کاش می شد آن درخت زندگی

میوه های رنگ رنگ حاصل بودی

میوه ای  با  طعم  و  بوی  آشنا
مرهمی  بر درد بی درمان  بودی

کاش می شد قلبمان پرگل بودی
بوی عطرش درفضاافشان بودی

گفته هابرمهرو عاشق پیشه گی
عشق ورزی بر همه عالم  بودی

4 Comments

  1. کفتر قلب مرا دائم هوایی می کنی
    در تمام شعرهای من خدایی می کنی

    در درون سینه ام تکلیف دل دست شماست
    با کدامین عدل خود فکر رهایی می کنی؟

    شور و دشتی در صدایت شور و غوغا می کند
    نت به نت با سوز خود سازِ نوایی می کنی

    بر درخت واژگانم لانه کردی نازنین
    مثل بلبل هر سحر نغمه سرایی می کنی

    عشق ما را با قیاس منطقت رد کرده ای
    صحبت از منطق چنان شیخ بهایی می کنی؟

    آرزویت می کنم با ورد و جادو هر سحر
    با طلسمت روزهایم را دعایی می کنی

    دائما از شیطنت های نگاه عاشقت
    واژه رسوا می شود تا دلربایی میکنی

    # ‎‌‌‌‎‎‌‎‌‌‌ ?➡️ اهو ‌‌?❤️

پاسخ دادن به kimiya_mehravarr لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *