شعر ۳۱۳
دل به دلداران سپردن کار هر فرزانه نیست
عاشقی باید ، جنون و سوختن بر دلبریست
سوختن درپای معشوق کارهر دلداده نیست
نازها باید کشیدن ، سوز هجران بر پریست
آنچه گوید ناز باشد ، آنچه خواهی تو نیاز
گرنیازت نازخواهدخواسته ات دلدادگیست
دادن دل را به دلبر شور و مستی آورد
سینه را بریان نماید چون سپند بر آتشیست
بسیارعالی???
ای جون دل من❤❤❤❤ زیبا بود بابای گلم??❤❤???????
??????????فدات استاد عزیزم
” دل” چه دنیای قشنگی دارد… “بزرگ” میشود… “عاشق” میشود… “تنگ” میشود… میشکند… میگرید… میریزد… دلبری میکند… میتپد و میمیرد… چون “می ایستد” تمام میشود…. ?اهو?? ??????????