شعر  ۳۱۵

عاشقی  را شیوه اش شیدائی است
شور دارد درد دارد یک جهان بی تابیست

درد عاشق درد هجرانست و عاشق پیشه گیست
عاشقی  را  درد  میباید که  درمان عاشقیست

داروی  عاشق ز داروها  جداست
دارو  و  درمان  عاشق با  خداست

آن شراب  کهنه  را  گر  خورده  است
طعم  آن دردی ،  که دردی کرده است

او بداند شربتست یا دردی  است
او بداند کهنه است یا  آنی  است

عشق را خواهی بدانی چیست چیست
رو پی  حلاج تا دانی که  چیست

3 Comments

پاسخ دادن به ahoo137500 لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *