شعر  ۲۹۵

بیا ایدل حکایت کن که این دیده چه ها کردست
حدیث عشق و مستی را چه آسان پربلا کردست

به دلدارش ثنا کردست به معبودش جفا کردست
بهر  محفل ، بهر  مجلس سخنها از  وفا  کردست

نکو  رویان  عالم  را  نشان  از بی نشان کردست
خراب آباد  ملکش را  به مینو  هم  صدا کردست

نمی دانم  چه  باید کرد آنچه دیده خود کردست
اگر  ادهم  شود  دیده  رها دل ، دل رها کردست

4 Comments

پاسخ دادن به rshyd3998 لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *