شعر ۲۷۸

آن مارالی که بر دشت همی میتازد
جلوه ای از من و ما را به شما میبا زد

ناز و طنازی آهو ز نگاهش پید است
چون رمیدست ز دامی که براو اندازد

One comment

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *