شعر۲۳۳
از عدم تا به ابد عاشق و شیدای توام
مست ودیوانه و مجنون به رخسارتوام
گفته بودی که ز محراب نبینی خیری
جلوه ناز مرا بین که خیر خواه توام
شعر۲۳۳
از عدم تا به ابد عاشق و شیدای توام
مست ودیوانه و مجنون به رخسارتوام
گفته بودی که ز محراب نبینی خیری
جلوه ناز مرا بین که خیر خواه توام
آن روز که تو به دنیا آمدی عریان!؛ جمعی به تو خندان بودندو تو بودی گریان؛ ای دوست کاری بکن که به وقت رفتن از این دنیا؛ جمعی به تو گریان باشندو تو باشی خندان…