شعر۱۸۷

گفتی که بیا که جان و جانانه توئی
در  کوی  بتان عابد و  فرزانه  توئی

بر بزم و قدح ساقی و پیمانه توئی

بر  مسند  عشق پیر  فرزانه  توئی

بر  ماه رخم  کرشمه  و  ناز توئی
بر شمع وجود عاشقم  باز توئی

محبوب.  توئی  حور  توئی  واله  توئی
مبداء و مقصودتوئی منبرومحراب توئی

زار منم ،  بار منم ، شکوه کن دار منم
قصه دلدار توئی  عشق  پی یار  توئی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *