شعر۱۸۲

فغان  بلبلان  بشنو ، زدست  باغبان  گل
که  او  پرپر کند گل را برای عاشقان گل

حدیث شور و شیدائی شنو از بلبلان وگل
که تو ای باغبان رحمی نما بربلبلان وگل

One comment

  1. من وشعر و شب و شب زنده
    داری….
    حدیث عشق بازی بی
    قراری…. من و درد و غم و محنت
    چه دانی…
    مگر از حال من آگه تو
    داری‌….. ندارم تاب دوری.صبر
    هجران…
    بگو آیا به ما اندیشه
    داری…. زمستان گشته بی تو
    خانه من…..
    به تابستانم قرارم کی
    گذاری….. آراد

پاسخ دادن به diliiit__akant لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *