شعر۱۵۴
شراب کهنه میخواهم که دردم را دوا گوید
حدیث ساغر و می را که درمانم شفا گوید
اگر حوری وش مجلس لبانش بر لبم بنهد
هزاران جان دهم بهرش که یکدم برلبم ساید
شعر۱۵۴
شراب کهنه میخواهم که دردم را دوا گوید
حدیث ساغر و می را که درمانم شفا گوید
اگر حوری وش مجلس لبانش بر لبم بنهد
هزاران جان دهم بهرش که یکدم برلبم ساید