شعر۹۱
عاشق شده ای ، حال و هوای توخرابست
دردی که کشی ، درد برای تو دوا هست
آرامش تو در بغل یار چو مینوست
آن خواب و خوراک تو هم ازروی نیازست
تشخیص طبیب تو همه بر در یارست
عطر تن معشوق هم از باغ جنانست
او باتوخوشست ناخوشیت بهرچه چیزست
دیوانه توست عشق تو از روی نیازست
هر بار که از عشق سخن باتو بگوید
صد بار تو فریاد کنی آن همه نازست
مهدی به وفای تو چه بسیار نشستست
در بستر معشوق چو عابد به نمازست