شعر۷۰

خدایا ، به آن پیر میخانه ات
به ته مانده از جام پیمانه ات

به رندان مست  بریده  ز خود
به آن می.فروش رهیده زخود

به آن ساقی مست باده بدست
به آن زاهد شور گشته زهست

به آوای بر خاسته از خانه ات
به  دل دادگان غریبانه ات

ز عشاق  از عشق گشته رهی
ز معبود و بتخانه گشته تهی

چو مجنون زکویش همی رانده ام
چو شیرین ز عشقش جان داده ام

بکوی  حبیبم مرا راه ده
به قلب  عزیزم  مرا  جای  ده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *