شعر ۴

در بزم هم شیدا  توئی
در رزم هم جانباز توئی

در عاشقی مجنون توئی
در بیستون شیرین توئی

شوریده و بی کس منم
از  کعبه  هم رسته منم

روی  بتان  را  دیده ام
زنار  بر  خود  بسته ام

از دین و ایمان جسته ام
بر یک صنم دل بسته ام

خود  را  ذبیح  او  کنم
در مسلخش هوهو کنم

جان را  فدای  او  کنم
تا شکوه ای با  او  کنم

از قلب خود بیرون کنم
جز  مهر  او کی هو کنم

One comment

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *