شعر

آمدی بار دگر افسون کنی
خون دل بر سینه مجنون کنی

آمدی تا عشق بازی سر کنی
همچو لیلی عاشقی ازسرکنی

آمدی فرهاد و خسروها کنی
زخم خنجر بر دل شیرین کنی

آن گل اندام و تو بهرامی کنی
رابعه‌ جانش به جانانش کنی

شور و شیدایی عالم وا کنی
عاشقی ها در سرای دل کنی

مهدی شوریده را بر پا کنی
در دلش بلوای لیلاهاکنی

One comment

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *