شعر۱۲۱۶

ما چه رندانه پی عشق به میخانه شدیم
در ره مکتب عشاق به هر خانه شدیم

گفته بودند حکایت کند آن پیر زعشق
ما ندیدیم چو پیر در ره جانانه شدیم

به طریقت ره مقصود چو رفتیم ولی
آن چه دیدیم نبود آنچه خریدار شدیم

نرگس مست دل آرام به بازار وجود
به خرابات پی مَحرَمِ اسرار شدیم

مَحرَمی هست اگر هست پسِ پرده راز
نه تو دانی و نه من محرم دمسازشدیم

2 Comments

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *