شعر

آمدی کویم که جامم پر کنی
نامدی جانا تهی جامم کنی

گفته ای لیلیم و مجنون شوی
نامدی مجنون خود ویران کنی

آمدی بر پا کنی این خانه را
نامدی بنیاد آن را بر کنی

آمدی تا قبله گاه من شوی
نامدی تا قبله ام ویران کنی

خانه ام ویران تو کردی مرحبا
هر طرف آتش چرا بر پا کنی

قامت سروم سَهی بود بی وفا
سرو خشکیده ، تبر بر پا کنی

هستیم را سوختی با کرده ات
رسم عاشق کشتن و بر پا کنی

آتشی اندر فکندی در دلم
تا قیامت شعله اش احیاء کنی

4 Comments

پاسخ دادن به mirzavand_saeed لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *