شعر

‌گر نماز بر پا کنم آن قبله گاه من توئی
گر ره مسجد بجویم سجده گاه‌ من توئی

رشته مهر و محبت گر به باف تار و پود
تار و پود زندگانیم همه جانم توئی

آتش عشقت به جانم شعله ها افروخته
آن لب میگون صُراحی برلب و جانم توئی

آمدم تا جان شیرین را فدای جان کنم
شور از میخانه بر خاست خانقاه ما توئی

خواهم امشب باب دل رامن گشایم نزدشیخ
پیر گفتا دم نگه دار محرَمِ رازم تویی

آنچه گویی آنچه خواهی سوی آن منصوررو
تا بدانی آن چه گوئی صاحب دارم توئی

_مهدی_سزاوار

One comment

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *