شعر

به خرابات شدم دل به نگاری دادم
دامن تر به هوایش دل و دین را دادم

گفته بود است دلم را به هوایت دادم
آنچه پروانه به شمع داددوچندان دادم

شمع در ماتم دلدار رمات بر سرریخت
منِ بیچاره به راهش سرو جان رادادم

دربدر بی سروپا برسرکویش چو شدم
همچومجنون به دنبال رهش دل دادم

توچدانی که چون خانه خرابم کردست
دل شیدا شده ام را به یغما دادم

عاقبت دست به دامان فلک خواهم زد
تا بگویم به رهش من چه نکو دل دادم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *