شعر
ای صنم پر ادا لولی شکر شکن ناز و تو طناز کن
برقع ز روی باز کن زلف به پروازکن بدر هویدا کن
کُشته روی توام مانده بکارتوام جلوه گری سازکن
لَخلَخه موی تو جلوه رخسار خود ناز و هویدا کن
تا برهت جان دهم جان به جانان دهم زلف هویدا کن
مهرتورادیده ام ازهمه کس مانده ام قول توقوال کن
شعر و غزل گفته ام وصف تو را سُفته ام
حال که لیلاجی کیش و مرا مات کن