شعر۶۶

دوش به میخانه شد آن بت عیار ما
آتشی در دل فکند آن صنمِ خوش نما

با نگه مست خود سوخت سر و جان ما
سوی خودش می کشد جلوه دلدار ما

کشته ی اوگشته ایم جوروجفا دیده ایم
بر دل غم دیده ام ز آن گل رعنای ما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *