شعر

شهر شوریده وافسرده و دیوانه ی توست
هر کجا قصه اگر هست ز دلداری توست

شمع و پروانه و بلبل همه در خانه توست
غم نباشد در آن خانه که ساقی بر توست

همه گویند که مجنون به سراپرده توست
سوختن بر شمع کار تو وپروانه ی توست

جمع مستان به میخانه به یاد رخ توست
توچه دانی که عالم همه دیوانه ی توست

شاهد مست اگر هست به میخانه توست
مستوهوشیارپی مسجدو بتخانه توست

شرح سیمرغ نخواندیوندیدی ره توست
به فنا و به بقا آن چه رود از بر توست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *