شعر۱۲۲۳

پنجه در زلفت زنم دیوانه پنداری مرا
بوسه ها بر لب زنم بیگانه میداری مرا

کُنج لبهایت مکیدم گفتی ای دُردانه ام
بوسه بارانم نکردی منتظر ماندم چرا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *