شعر
المنه لله ، که به می خانه شدم من
ساقی پی ساغر به خمخانه شدم من
شاهد به نازست و غرورست و تکبر
در مانده و بیچاره و با عجز دل من
در پیچ و خم زلف شکن در شکن او
افتاده به دامست غریبانه دل من
از کعبه بریدم شدم معتکف او
ابروی کمان قبله ی حاجات دل من
ای هم نفسان قصه ی دلدار بگوئید
یا شرح دهید وصف جمالش بدل من
???????
نازنینا! گوش کن؛ شعر حقیر تازهایست
در گلوی این نِیِ تنها، نَفیرِ تازهایست
شعر میگویم به امّیدی که میدانی خودت
تا به آن مقصد رسم، این هم مسیر تازهایست
هر که میبیند مرا احوالپُرست میشود
نام ما شاید مراعاتالنظیر تازهایست
من به خود میگویم “او”، او نیز میگوید به خود
این زبان اختصاصی را ضمیر تازهایست
هر که را میبینم اینجا کشتهی عشقِ کسیست
یک بلای دیگر آمد، مرگ و میر تازهایست
راه دلهای گرهگیرِ بدنها بستهاست
عشق در این دوره اما دستگیر تازهایست…
#آرش_شفاعی
بسیارعالی بوداستادعزیزم ??????
???????
عالی بود استاد عزیزم ?????????????
❤️❤️❤️?
?????