شعر۳۰۳
جلوه حورت به دیدم محو رخسارت شدم
نرگس مستت چو دیدم سحروجادویت شدم

ناز و طنازیت بدیدم محو اندامت شدم
بر کمند زلف مشکینت گرفتارت شدم

گفته بودی دین و ایمانت بمن ارزان دهی
نازنینا چون به گفتی کعبه جانت شدم

6 Comments

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *