شعر۱۰۳۸
دل که شوریده و آواره و دیوانه توست
همه جا بی سر و پا خانه به خانهپی توست
پر و بال داده به باد ، در قفس خانه توست
آنچه او دیده به ره ، بوف به ویرانه توست
به تماشای تو ، افتاده به میخانه توست
در ره جام می ناب ، به خمخانه توست
مجلس آرای تو و ، واعظ دردانه توست
هوش و مدهوش ، ره خانه وکاشانه توست
قدح و باده بگردان ، که ساقی بر توست
شاهد و مطرب و خنیاگر مجلس توست
در و دیوار مُحبان ، همه جا در بر توست
محفل وجد و سماع در بر میخانه توست
مهدی این پیر خرابات سرا پرده توست
تا بگوید در آن جمع سخن از دل توست
بسیارزیباودلنشین درودتان باد???????
????❤️❤️❤️❤️????????
???احســـــــنت عالی بود استاد بزرگوارم ??????
درودتان استادعزیزم واقعا زیبا قلم زدید.قلمزرینتان جاودان وسبز??????
بسیارعالی??????