شعر۱۱۵۶
مرغ جانم در جوانی دام زلفش را ندید
خال مه رویش ندیدو تاب مِشکینش ندید
رقص او را در سماع کوی جانانم ندید
مجلس مستانه ی آن صوفیان را هم ندید
هر کسی با هوی خود هوهوی یاران راندید
شیخ و زاهد رانده از مسجد دلارامم ندید
توبه کاران را که توبه بهر او بشکسته اند
جمع میخواران بدیدو توبه کاران را ندید
روی خودازجان گرفت ودل بسودایش سپرد
آنچه آن پیر مغان می دید او هرگز ندید
احســــنت عالی بود اســــــتاد عزیزم ?????
احسنت بسیارزیبابود استادعزیزم ?????????
درودبرشماعالی بوداستادمحترم????????
از غمزهی جادوی تو چون دید اشارت
نقدِ دل و دین، چشم تو برْبود به غارت
ای خسروِ خوبان! به گدایان نظری کن
درویشنوازیست گلِ نخلِ امارت
دیرینهسرابیست جهان، دور ز شادی
این کهنهرباطیست مبرّا ز عمارت
گلگونهی رخسار ز خونابِ جگر ساز
در مذهب عشّاق جز این نیست طهارت
گر «عارفیِ» دلشده را بنده شماری
از صدق، دعاگوی بُود روزشمارت…
#عارفی_هروی
???
خدا حفظشون کنه براتون