شعر۹۲۵
کس به کوی عاشقی دیوانه تر از ما نبود
در جمیع عاشقان رسوا تر از ما هم نبود
می زدم بر تار جانم زخمه ی دلدادگی
همچو مجنون در بیابان کس خریدارم نبود
چشم شهلایش خمار از جام مینو بود و بود
رخش مژگانش به میدان بی تب و تابم نبود
جلوه اندام او کشتار دل ها کرده بود
سینه مالا مال عشقش او نظر بر ما نبود
تا به گویم ساقیا پیمانه ها بر هم زنیم
نوش نوش جام مستی بود و او با ما نبود
صبر ایوبی ندارم تا که یوسف بینمش
چون ذلیخا دیده را بر او دهم او هم نبود
احسنت بسیارعالی بوداستادعزیزم??????
دخترناز??????
?????بسیار زیبا احسنت بر شما استاد گرامی?????????
عالی بودمثل همیشه درودبرشما??????
احســـــنت استــــــاد عزیزم ???????????
انسانها چه موجودات عجیبی هستند!
تو یک ثانیه ،خوشحال میشن..
تو یک ثانیه ،دیگران رو خوشحال میکنن.
تو یک ثانیه قلبشون میشکنه
تو یک ثانیه قلب دیگران رو میشکنن.
تو یک ثانیه ،ناراحت میشن.
تو یک ثانیه ،دیگران رو ناراحت میکنن.
تو یک ثانیه به دنیا میانو
تو یک ثانیه از دنیا میرن!
و…
اما در این میان یک ثانیه ای،
هیچ وقت قدر هم دیگه رو نمیدونن!
بسیارزیبا احسنت استادعزیزم?????????