شعرa74
رفته ام میخانه تا میخانه گردم مست مست
گفته ای از مست گویم در خیالم هر چه هست
جمع دیدم مست بودند مست بودند مست مست
شیخ مست و شحنه مست و یارمست دلدار مست
ساقی و شاهد به رقص و دلبران هم مست مست
پیر مست و صوفی مجلس چنان رقصان ومست
چون سخن از مست گفتم جمع مستانم به مست
ساز و طنبورم نوایش بی قرار و مست مست
مرشد شوریده حالم پای کوبان است و مست
های هوی دیگران مستانه هست و مست مست
در دلم تنها نشستی با دلم خو کرده ای
ای بنازم ناز شستت کار نیکو کرده ای
هیچ کس باور ندارد این چنین عاشق مرا
تو فقط با ناز چشم و لحن ابرو کرده ای
باز گشتی تو به سویم تا که فهمیدی چنین
ظلم بر من , بر دل نازکتر از مو کرده ای
با لب لعلت روژینا با نگاه عاشقت
عاشق خود را چه زیبا سحر و جادو کرده ای
#پروین_اسحاقی
احسنت ???
بسیارزیباودلنشین دروداستاد??????
?عالی بود استاد عزیزم ?????