شعرa72
استاد مشیری فرموده اند : دل که تنگ است کجا باید رفت ؟

به در و دشت و دمن ؟

یا به باغ و گل و گلزار و چمن ؟

یا به یک خلوت وتنهائی امن ؟

دل که تنگ است کجا باید رفت ؟

در پاسخ گفته ام :

به طواف رخ جانان ، به میخانه برو

به هوای دل و دلدار ، به خمخانه برو

به سماع حرم دوست ، به رندانه برو

بت و بتخانه چو دیدی به سجاده برو

به خرابات رسیدی دلیرانه برو

با دل تنگ به دیدار رخ یار برو

خاموشی جایز نباشد پرپر گل دیدنو

5 Comments

  1. یک نامه ام، بدون شروع و بدون نام
    امروز هم مطابق معمول ناتمام
    خوش کرده ام کنارتو دل وا کنم کمی
    همسایه ی همیشه ی ناآشنا؛سلام
    ازحال و روز خودکه بگویم،حکایتی است
    یک صفحه زندگانی بی روح و کم دوام
    جویای حال از قلم افتاده ها مباش
    ایام خوش خیالی و بی حالی ات،به کام!
    دردی دوا نمی کند از متن تشنه ام
    چیزی شبیه یک دل در حال انهدام
    در پیشگاه روشن آیینه می زنم
    جامی به افتخار تو با باد روی بام
    باشد برای بعد اگر حرف دیگری است
    تا قصه ای دوباره از این دست، والسلام!
    #فاضل_نظری
    ???

پاسخ دادن به ma_ral86 لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *