شعر۹۷۲
به مژگان سیاهش دین و دل رفت
مسلمانی و دینداری ز من رفت

به چشمان خمارش دل ز کف رفت
ز درد عاشقی ایمان ز دست رفت

به گیسوی کمند دخت هندو
چومجنون عقل ودانائی زجان رفت

همه کوس جنون بر من به تازند
خوشم ‌دیوانه ام عقلم ز من رفت

به بوی موی هندو آشنا نیست
اگر بودی تن و جانش ز جان رفت

2 Comments

پاسخ دادن به ma_ral86 لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *