شعر ۱۱۱۴
خدایا به رندان میخانه ات
به چله نشینان دیوانه ات
به آن دخت ترک دلارام و مست
بریدست از هرچه بوده بدست
به دلداده اش بین که لیلی شده
ز دنیا بریده چو شیرین شده
به صحرا نگر تا که بینی ورا
به هودج نشستست دولت سرا
دو چشمان مستش حکایت کند
ز دلدار خود بس شکایت کند
که او در حریمش بسی رنج دید
ز محبوب خود آنچه خواسته ندید
ندانست که او لعل و مرجانه هست
به دنیای شمعش چو پروانه هست
خدا براتون حفظش کنه این خوشمزه نازنین رو?????????
ای جانم ماشاا… ??
ای جونم ماشاالله??????
بسیارعالی استادعزیزم??????????
????????????
????عالی استاد عزیز