شعر۹۵۸
می روم در کوچه باغ زندگی
می پرم بر شاخسار زندگی

مرغ دل پر میدهم بر زندگی
تا بجوید دانه های زندگی

بلبل بختم غزل از زندگی
حنجرش را میدرد بر زندگی

تا بگوید بخت تونوبخت نیست
نو جوانی و جوان در زندگی

درجوانی موی خودکردم سپید
با خضاب آنرا سیه کرد زندگی

بی بهار بود کوچه باغ زندگی
پر خزان بود شاخسار زندگی

بلبلی نغمهٌ نخواند بر زندگی
بوف بنشسته به باغ زندگی

کرکسان ویران نمودند باغ را
خود نشستند بر سریر زندگی

بلبلان را یک به یک آتش زدند
باغ و بوستان راستاند از زندگی

کوچه باغ ویرانه شده در زندگی
داغ مرغان خانه کرد بر زندگی

5 Comments

پاسخ دادن به ma_ral86 لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *