شعرa43
رفته ام میخانه تا میخانه گردم مست مست
گفته ام از مست گویم در خیالم مست مست

جمع دیدم مست بودند مست بودن‌ مست مست
شیخ مست و شحنه مست و یار مست دلدارمست

ساقی و شاهد به رقص و دلبران هم مست مست
پیر مست و صوفی مجلس چنان رقصان و مست

چون سخن از مست گفتم جمع مستانم به مست
ساز و طنبورم نوایش بی قرار و مست مست

مرشد شوریده حالم پای کوبانست و مست
های هوی دیگران مستانه هست و مست مست

6 Comments

پاسخ دادن به hanyeh.narouie لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *