شعرa42
آمدم در جمع میخواران که میخواری کنم
شور و مستی را زساقی کسب وعیاری کنم

شاهد مجلس به وجد و هوهوی صوفی بپا
سر کشی های جوانی را به ساقی وا کنم

شکوه از بی مهری اغیار تا سر داده ام
پیر مجلس ساغرم بشکست شکوه نا کنم

گفت نادانی اگر اَسرار را افشا کنی
شمع آجینت نموده بر سر دارت کنم

2 Comments

پاسخ دادن به zohrabi_official لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *