شعر ۱۰۹۵
دیگه فر یاد رسی نیست که فریاد کنند
ناله از این قفس بسته ی ناشاد کنند
باغبان داس عجل بر گل و گلزار کنند
بلبل و گل شکایت به کجا داد کنند
این همه خانه خرابی به بازار کنند
خشت خشت وطنم برده وبرباد کنند
جای جای وطنم خون جوانان بکنند
به سر بوم و برش نام ز اشرار کنند
داِغ دل بر دل آن مادر بیمار کنند
هدف خنجر آن ظلم ستمکار کنند
مرغ آزاده نه ای بی پر و بالت بکنند
همچو طوطی سخن و گفته بنامت بکنند
خیلی عالی بود ???
با اجازه کپی??
احسنت استادعزیز فوق العاده زیبا وعالیییی???????????
???
?????????
واقعا گل کاشتی استاد عزیزم ??????