شعر ۳۴۶
آرزو کردم که دل دارم شوی
حسرتم آن بود که تیمارم شوی
ناله ها کردم که جانم سوختی
آتشی بر حسرت و جانم شوی
نرگس مستت خریداری نداشت
دل بدو دادم که جانانم شوی
سر بکویت بی هوا دادم که تو
سر پناه این دل زارم شوی
بارها در کوی تو نالان شدم
گفته ات خار مُغیلانم شدی
????
درود
عالے بود ????احســــــــــــــنت اســـــــــــتاد عزیزم