شعر a28
به خیال رخ تو نعره زنان خواهم رفت
پی دلداری دل جامه در ان خواهم رفت
گر نظر بر رخ بیمار و علیلم نکنی
بی خبررقص کنان باده زنان خواهم رفت
شعر a28
به خیال رخ تو نعره زنان خواهم رفت
پی دلداری دل جامه در ان خواهم رفت
گر نظر بر رخ بیمار و علیلم نکنی
بی خبررقص کنان باده زنان خواهم رفت
ای جونم دخترگل???????
احسنت استادعزیز بسیارعالی وزیبااااا?????????
?????❤️❤️❤️❤️❤️
از عشق در این گوشه ی دنیا خبری نیست
با این شب طولانی و مبهم سحری نیست
آواره شدم، در وطنم زار و غریبم
از مبدا عشقم به نگاهت سفری نیست
همراه تو بودن همه ی زندگی ام بود
بی رحم! چرا رفتی و از تو خبری نیست
می میرم و می بینی و انگار نه انگار
در سنگ دلت عاطفه ی مختصری نیست؟
غمگینم و دیوانه و افسرده و تنها
درهای قفس باز ولی بال و پری نیست
رفتی به غزل بازی ناشاعرکان ها؟
از من به خدا شاعر دیوانه تری نیست
ای کاش که برگردی و باشی ولی افسوس
وقتی تو بیایی دگر از من اثری نیست
ای عشق بمیرم،همه کفتار و شغالند
در بیشه ی اندیشه ی ما شیرِ نری نیست
مثل همیشــــــــــــه دلنشـــــــــــــین استاد گرامے???