شعر ۸۲۳
من اگر حیرانتم مجنون مخوان
سر به راهت میدهم حیران مخوان
گر به کویت های هویی میکنم رسوامخوان
این سرشوریده رابدنام وبی نامش مخوان

3 Comments

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *