شعر ۴۵۳

امشب  دلا  میکده  در غرق سرورست
چون دلشدگان همره ارباب سجودست

محراب به بستند و به  میخانه نشستند
چون نیک  به  دیدند بر  یار نشستند

گر پیر مغان خانه  به میخانه سپردند
اینان  ز  محراب به خمخانه نشستند

شاهد به  رقص است و ساقی پی ساغر
آن  گمشده گان  در  پی  مینوی الستند

چون سیم تنان  مست به میخانه در آیند
فریاد  بر  آرند  که حوری کف  دستند

4 Comments

  1. بوی یاسی از مشامم دلربایی میکند
    نیمه شب باز این دل مارا هوایی میکند
    شور شعری تازه و مستانه در جانم به پا
    کنج خلوت،دفتر شعرم صدایی میکند
    با مسیحایی دمش گویی دمیده بر قلم
    ای عجب یک گل به این وادی،خدایی میکند
    مرغ عشقم تا سحر شب زنده دار است امشبی
    در غزل خوانی ی ما او،همنوایی میکند
    مرحبا داند چه خوش ایین عاشق پیشگی
    نی چو ان یاری که با ما بی وفایی میکند
    این بهاران موسم وصل است وحیف،ان یار ما
    دم به دم در خلوتش میل جدایی میکند …
    ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌ اهو???

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *