شعر ۴۲۰
از عدم بی چیز بر عالم شدی
کار عالم هستیش بر عشق شدی
چون از این عالم سفر باید شدی
از عدم آنچه بخود آورده ای باآن شدی
گر تکبر بایدت بد نام شدی
آنچه از تو باز ماند آن شدی
شیخ و زاهد مطرب و سلطان شدی
بی نشان عنوان ها بر خاک شدی
نیک بنگر ای عزیز تا جان شدی
محرم دلدار و دلداران شدی
???? سلام استاد ! عالیس و شاه بیت این است به نظر این حقیر : شیخ و زاهد مطرب و سلطان شدی / بی نشان ……… مرحبا ?????
ای جونم جیگرطلا ??❤❤بابایی مثل همیشه عااای??❤❤?????????
?????احسنـــــــــــت استادم
دل عالمی بسوزی
چو عذار برفروزی …! تو از این چه سود داری
که نمیکنی مدارا …. #
اهو????