شعر ۴۰۲
چه کنم که مست و مدهوش شدم
چهره ناز تو را دیدم و بیهوش شدم
جگر سوخته ام درتب و تاب تو شدم
گر نبینم رخ تو غصه هم آغوش شدم
شعر ۴۰۲
چه کنم که مست و مدهوش شدم
چهره ناز تو را دیدم و بیهوش شدم
جگر سوخته ام درتب و تاب تو شدم
گر نبینم رخ تو غصه هم آغوش شدم
????عالــــــــــی استاد
بیا جامی بده در حال مستی
که در مستی تمنایم تو هستی
بزن سازی به رقص آور تنم را
بکش بــر زلف مـن آرام دستی
بیا یک دم بـــیاسا در کنارم
ببند عهـــدی که از اغیار بستی
✨??
?➡️ اهو ❤️✍