شعر  ۳۴۰

رها کردم  دل  دیوانه  خویش
بسوی مهوش  دلداده  خویش

هزاران راز کردم  با دل خویش
ززلف وروی آن مه پاره خویش

3 Comments

  1. ? تو کجایی که مرا یاد کنی
    من که دلتنگ توام… تنگی قلب من از رفتن توست ..
    تو کجایی که مرا شاد کنی.. من که غمگین توام..
    غم من حاصل فقدان تو و خنده توست..
    ای که از رفتن تو غمگینم .. خاطراتت زده آتش به دلم ..
    روزگاریست که از خاطره هایت مستم.. کاش میشد که مرا یاد کنی
    ??
    ‎‌‎‎‌‌‌‌ ?➡️ اهو ‌‌ ‌‌?❤️

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *