شعر۱۰۲
بسرای دل من پای نهادی چه کنم
آمدی بر در میخانه بگو من چه کنم
ساغر و باده شکستم که توآئی به برم
بی وفا حال که تنها شده ام من چه کنم
شعر۱۰۲
بسرای دل من پای نهادی چه کنم
آمدی بر در میخانه بگو من چه کنم
ساغر و باده شکستم که توآئی به برم
بی وفا حال که تنها شده ام من چه کنم