شعر۷۴

خرقه آلوده به می را چو زمیخانه برم
درپی  پیر  مغان شکوه  جانانه  کنم

که حریفان  قدح و باده به خمخانه  برند
سخن از عشق نگویند ، چه به پیمانه کنم

ساقی امشب به قدح جرعه ای ازمی مفکند
تا به خانقاه  روم  و سجده  به سجاده  کنم

چون به خانقه شدم ، خرقه فکندم به دور
تا  ز میخانه  جان ، باده مستانه زنم

مرشد  پیر  ندا  داد که  هو هو  بکنید
که همه مست و خرابند ، چه باید بکنم

قطب مجلس  به  اشارت که ای هم نفسم

هرکجا پا چو نهی ،  مسجدو ، میخانه کنم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *