شعر ۳۶
چشمه حور من توئی
جلوه نور من توئی
شور توئی شعف توئی
وجد توئی سماع توئی
مسجد و میخانه توئی
کعبه و بتخانه توئی
دیر توئی کنشت توئی
خانقه و محراب توئی
آنکه گدای کوی توست
دلبرو دل ربای توست
آنکه اسیر روی توست
قبله گه نگاه توست
ناز تو را دیده است
از همه کس بریده است
بر در خانه ی توشد
محفل و مجلس توشد
پای ز میخانه کشید
کام ز پیمانه کشید
ساقی و ساغر همه را
هدی به مجلس تو شد
@