شعر۷۸۶

عاشقان دُردی کش میخانه ام
عارفان در بزمتان دیوانه ام

ساقیا پر کن ز می پیمانه ام
شاهدا بر خیز و رقص افسانه ام

بانک یاری میرسد از کوی دوست
این ندا چون بشنوم ؟ بیگانه ام

در اذان کوی او من بوده ام
بر مدار گفته اش گردیده ام

آن چنان مست الستش بوده ام
از بهشت و دوزخش بر جسته ام

One comment

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *