شعر

فریاد بر آرم که در عالم هستی
یار یار کسی نیست وکس یارکسی نیست

برقوم چه رفتست چنین بی کس تنهاست
جز جور و جفا کردن بر هم وطنش نیست

(از خون جوانان وطن لاله دمید ه )
آن لاله که گویید چرا در وطنم نیست

بستان و گلستان کویرند و کویرند
آن مرغ غزل خوان چرا در وطنم نیست

قاضی به راهی و مفتی به دگر راه
هریک به نوعی بجز ظلم و ستم نیست

ای هم وطنان داغ جگر گوشه نبینید
بینید به بینید به جز راه وطن نیست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *