شعر
آمدی برگ گلم ، گلزار آذین بست توست
عطر عنبر سای در دشت و دمن ازبوی توست
جلوه مهتاب هم از هاله سیمای توست
گرمی خورشید هم از ساطع زیبای توست
رقص ماه در موج دریا گردش گیسوی توست
چشم آهو وام دار از نرگس جادوی توست
لعل گر رنگی به جان دارد زفام لبهای توست
گر عسل شیرین بود شیرینی ازگفتار توست
شبنمِ گل بر گرفته اشک های ناز توست
غنچه گل ناز اگر دارد ز لب خندان توست
سُرخی می در صُراحی جلوه گاه روی توست
نشئه ی می در خُماری گرمی از اندام توست
بُرقَع از رو وا کنی آنگه قیامت کار توست
مَحشَری بر پا شود آنهم بگویند کار توست