شعر۱۱۷۹

همه شب در طوافم غم دل با که گویم
که به کعبه کس ندیدم به نگار گفته آید

همه جا گشته ام من به صفا و مروه ایدل
نه به خانه یار دیدم نه ز یار گفته آید

منو دل اسیر عشقیم و ز عشق گو چه آید
به نماز و سجده گویا به فلاح خواهی آمد

ز حرم گو چه دیدی رخ خود بدو نمودی
که حَرَم کس ندارد که درون خانه آید

به شراب خانه رو کن زِحَرَم دگر برون کن
چوقَدَح شکسته بینی به خمارخواهی آمد

تو مخور باده امشب که حبیب ز دَر دَر آید
به صفای روی جانان به سِگال خواهی آمد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *